شهدای دانشجو معلم

شهیدخسرو سکندری نوده

تاریخ تولد: 1349

محل تولد: فردوس

سال ورود به تربیت معلم: مهرماه1364

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

تاریخ شهادت: 1365/12/12

محل شهادت: حمیدیه

آدرس کامل مزارشهید: روستای نوده فردوس

 

 

 

زندگینامه شهید: 

     شهید خسرو سکندری در سال1349 در روستای نوده شهرستان فردوس دیده به جهان گشودوتا کلاس ششم ابتدایی درروستای نوده به تحصیل پرداخت وبرای ادامه تحصیل مقطع راهنمایی به روستای مصعبی عزیمت نمودوسپس مقطع دبیرستان را در شهرستان سرایان به ادامه تحصیل پرداخت که همزمان با جنگ تحمیلی بودوهمزمان با تحصیل به عضویت بسیج درآمد وکلاسهای  آموزش نظامی را فراگرفت .ایشان بعداخذ دیپلم وثبت نام کنکوروارددانشسرای تربیت معلم طبس شدوبعد سه ماه تحصیل به جبهه اعزام شدطی دو مرحله سه ماهه اعزام به جبهه سرانجام در کربلایی هشت از ناحیه سرمورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت ودر مورخه 1365 1365/12/12 به شهادت رسید.پیکر پاک ایشان بعد از تشییع در فردوس در زادگاهش روستای نودهبه خاک سپرده شد.

 

 

وصیت نامه شهید:

نمی دانم از کجا شروع کنم ؟از چی بنویسم ولی از وقتی خود را شناختم دیده ام، نمیتوانم در جایی باشم و کاری برای اسلام و مسلمین انجام ندهم واز آنجایی که جبهه و جنگ بر روی من تاثیر گذاشته بود برای رضای خدا به جبهه آمده م ام تا بتوانم دینی که اسلام و انقلاب و شهدای گرانقدرمان بر ما دارند .یک مقداری از آن را ادا نمایم . تا شاید مقدارباز سنگینی مسئولیتی که بر دوش این بنده گناهکار خدا است ، کم شود

 معشوقا جام عشق را در کشیدن مشکل است  ولی در نیمه های شب و در سخت ترین شرایط و در زیر باران گلوله و در سنگر رزم با قلبی محزون  و اشکی ریزان ، در کشید نش آسان شود .آه که عشقت را صفایی است در دل من

 حال که خود را واقع در یک محیطی که محل اخلاص است و ایمان ،محل شهادت است و ایثار گری ،محل هدیه خون است به معشوق و دریافت اجازه دیدار محبوب ،محل زندگی عبد است با مولا ،یک آرزو بیشتر ندارم و آن شهادت مخلصانه در راه خداست

-بار خدایا ببین چقدر بنده متکبری بوده ام ،سر از طاعت تو برداشتم و معصیت زیاد کردم ولی حالا که مرا به اینجا آورده ای.کمال قدر دانی را از تو دارم و تا موقعی که زنده ام شکر گزار نعمتهایی هستم که به من دادی.

-بعد از من اگر اشکی ریخته شد ، برای حسین (ع)ریخته شود . یتیمان را فراموش نکنید .

و مادرم میدانم دلتان می خواست مرا داماد کنید ، اما من در جبهه ازدواج کردم ، عروس من سنگر است، لباس دامادی من کفن است . حجله من قبر است . هدیه عروسی من گلوله و ترکش است. پس سعی کن با صبر خود به دشمن بگویی اگر صد فرزند هم داشته باشم . در راه الله و قران و امام خواهم داد .

-امت شهید   پرور: پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام عزیز را تنها نگذارید . چون امام قلب من است و پدر و مادر چشمهای من . بدون چشم زندگی می توان کرد اما بدون قلب زندگی میسر نیست .  پس قلب مرا پاس دار

 وصیت دیگر من اینست "از شما می خواهم در هر صبح و شام تعدادی  از نعمت های الهی را به یاد آورید و حداقل  این چهار نعمت را فراوان شکر گزارید . اول نعمت خدا شناسی را ،دوم توفیق  داشتن دین اسلام و   یامبری  رسول اکرم (ص)سوم عطا فرمودن روزی به ما  و چهارم  پوشانیدن گناهانمان را .

و ای خواهرانم : شما بعد از من مسئولیتی سنگین دارید و آن حفظ حجاب اسلامی است و در رعایت مسائل اسلامی بکوشید

و شما برادرانم  بعد از من نباید اسلحه گرم من سرد شود و سنگرم خالی بماند و شما ادامه دهنده راه من باشید

آخرین وصیتم این است "  پدر و مادرم :در شهادت من نباید گریه کنید چرا که من امانتی بیش در دست شما نبودم و در مراسم ترحیم من شیرینی بدهید . و مادرم از تو تقاضا دارم که شیر خود را بر من حلال کن . که در پیش زینب(س) و زهرا (س) سربلند خواهی بود. و پدرم زحماتی که برایم کشیده ای بر من ببخشا چون نتوانستم آن را جبران کنم . و دیگر از همه شما التماس دعا دارم

                           خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما.آمین


| شناسه مطلب: 146781

تعداد بازدید: | آخرین بازدید: