شهید نورالله جعفری
تاریخ تولد:1342
محل تولد: شهربابک
سال ورود به تربیت معلم: 1364
رشته تحصیلی: آموزش حرفه وفن
تاریخ شهادت:1365/10/19
محل شهادت: شلمچه
آدرس کامل مزارشهید: شهربابک . روستای کنگ
زندگینامه شهید:
در اولین روز از بهمن ماه سال 1342 در روستای کنگ شهرستان شهر بابک کودکی متولد شد که او را نورالله نامیدند. او از کودکی با عشق به اهل بیت پرورش یافت و تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا طی کرد و برای اخذ دیپلم به شهر بابک آمد و در هنرستان شهید احمد نجفی به تحصیل دررشته ساختمان پرداخت. نورالله از سال 1361 حضوری مستمر در جبهه ها ی غرب و جنوب کشور داشت و با تلاش و جهادی خستگی ناپذیر به دفاع از مرزهای کشور اسلامی ایران می پرداخت .
او در کنکور سال 1364 شرکت نمود و پس از قبول در آموزشکده فنی کاشان از انجا انصراف داده و در رشته حرفه وفن تربیت معلمشهید پاکنژاد به تحصیل پرداخت و در دوران دانشجویی خود دوبار به جبهه رفت و سرانجام پس از 18 ماه نبرد با کفار بعثی در عملیات عظیم کربلای 5 در تاریخ 1365/10/19 در منطقه شلمچه به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین امنو یقاتلون فی سبیل الله والذین کفرو ایقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوااولیاء الشیطان ان کیدالشیطان کان ضعیفا
اهل ایمان در راه خدا و کافران در راه شیطان جهاد می کنند، پس مشا مومنان با دوستان شیطان بجنگید ( از آنها هیچ بیم اندیشه نکنید که مکر و سیاست شیطان بسیار سست وضعیف است )
قرآن کریم ، آیه 75از سوره نساء
ای امت حزب الله و ای یاران روح الله ! من وصیتی بدان صورت ندارم ، چون وصیم خداست و اما سخن کوتاهی دارم که لازم میدانم آنرا به اقوام و خویشان و دوستانم و آنانکه وصیتم به گوششان می رسد ، سخن خود را با سلام بر شهیدان راه خدا از هابیل تا حسین و از حسین (ع) تا کنون و سلام و درود بی پایان بر اولیاء الله و سلام بر رهروان راستین راه حق و حقیقت و سلام بر بت شکن زمان روح الله و سلام بر آنانکه راه شهادت را به ما آموختند که می شود با خون بر شمشیر پیروز شد. من هم با اتکاء به الله به فرمان امامم که گفته اند جوانان بروند کار جنگ را یکسره کنند به جبهه حرکت کردم تا به فرمان امامم لبیک گفته باشم ولی از تو می خواهم ای امام ! مرا ببخشی چون فقط یکبار به فرمانت شهید شدم ، چون جان ارزشی ندارد در مقابل تو ای امام . ای کاش خدا هزاران جان برایم می داد و هزاران باربه فرمانت شهید می شدم ! لذا روان میدان شدم تا رسالتی سنگین راکه بر دوش من گذاشته شده بود به پایان برسانم و آن رسالت سنگیم ، رسالت خون شهداء است . ک ای دوستانم ! سلاح برگیرید و آنرا به مقصد برسانید . و این را بدایند که ما برای اسلام و قرآن فدا شدیم لذا از شما می خواهم که بر مزارم قرآنی را باز کنید و بگذارید و جانمازم را بر مزارم بگذارید تا نشان این باشد که ما برای نماز و قرآن فدا شدیم و از شما نیز می خواهم که قرآن بخوانید، دعا بخوانید ونماز اول وقت را فراموش نکیند و دعاها و نماز جمعه یادتان نرود و در ضمن دهانم را باز بگذارید تا نشان دهد که درهنگام الله اکبر به شهادت رسیده ام و چشمانم را باز و دستانم را باز بگذارید تا اثبات شود و دشمنان بفهمند که با چشمان باز و آغوش باز به دیدار شهادت رفتم تا خدایمان را ملاقات کنیم و اما از شماها می خواهم که با خدا باشید و این را بدانید که دلها آرام نمی گیرد مگر با یاد خداک « الا بذکرالله تطمئن القلوب » مگر با یاد او که در قرآن می فرماید : « ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم » که خدا را یاری کنید تا خدا هم شما را یاری کند و در جای دیگری می فرماید: « قولوا لااله الاالله تفلحوا» بگویید خدا یکی است تا رستگار شوید.
لذا از خانواده ام می خواهم که برایم گریه نکنید و مرا ببخشید از آنکه نتوانستم قدری از رحمات شما را جبران کنم و فرزندی برای شما باشم که نبودم علاوه از همه اینها آغوش سنگر از آغوش شما گرمتر بود برای من و اگر نیامدم این را بدایند که تنها نیستم و آنجا عزیز زهرا همسنگر شهدا است این را به حقیقت بدایند و ناراحت نباشید و اگر خواستید بر من گریه کنید، اول برامام حسین (ع) گریه کنید و بعد بر مظلومیت بهشتی شهید انقلاب حسین (ع) گریه کنید که درس شهادت را به ما آموخت و بر رهشتی گریه کنید که باشهادتش جامع را دگرگون کرد. بر حسین (ع) گریه کنید که در همه حال صدای هیات مناالذله اش بلند بود و ما هم از او آموختیم ، درس شهادت را و اعلام کردیم که ذلت و خواری از ما به دور است و راهی را هم که باید رفت پس چه زودتر و با سعادت . ما مال خداییم و بازگشتمان به سوی اوست « انالله و انا الیه راجعون » لذا می رویم تا کربلا را فتح کنیم و به زودی پیام آور فتح کربلا باشیم و اثبات می کنیم راه قدس از کربلا می گذرد و از شما دوستانم می خواهم که به فرمان امام راهی قدسشوید و قدس را آزاد سازید و اگر بی من به کربلا رفتید مشتی را از این تربت پاک بیاورید و بر مزارم بپاشید تا بلکه خدا به حرمت این خاک گناهانم را بیامرزد و تا بانگ لااله الاالله از جهان شنیده نشود مبارزه کنید و بدانید که خدا با شماست و امام را دعا کنید که او باعث شده ما بدین جا برسیم .
در پایان از تمامی دوستان و اقوام و خویشان و افرادی که با آنها رفت و آمد داشتم می خواهم که اگر به آنها اذیتی رسانده ام مرا ببخشند. والسلام
خدایا !خدایا! تاانقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا