شهید یدالله احمدی
تاریخ تولد:1342
محل تولد: شیراز
سال ورود به تربیت معلم: 1364
رشته تحصیلی: آموزش ریاضی
تاریخ شهادت: 1364/11/22
محل شهادت: ام الرصاص
آدرس کامل مزارشهید: دارالرحمه شیراز
زندگینامه شهید:
در 28 خردادسال 1342درشهر گل و بلبل شیراز کودکی تولد یافت که اورا دست خدا ، یدالله نام نهادند، وی دوران تحصیل را در دبستان امیرکبیر طی کرد و پس از گذراندن دوره راهنمایی به دبیرستان ابوذرو سپس دبیرستان مشکین فام رفت و دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک با معدل 17/1 گذراند. اوقات فراغت خود را در مغازه کانال کشی می گذراندو در این فن مهارت داشت .
پدرش از ارتشیان غیور و مومن این مرز و بوم بود و نسبت به تربیت دینی و اخلاقی فرزندش اهتمام زیادی داشت
یدالله پس از اخذ دیپلم به عنوان پاسدار وظیفه به سپاه پاسداران منطقه 4 رفت و در ان ایام در جبهه های کردستان ، باختران ، جزیره مجنون و ابادان به نبرد با متجاوزین بعثی پرداخت و پس از پایان گرفتن خدمت سربازی در امتحان گزینش دانشجو در سال تحصیلی 65-64 شرکت کرد و در رشته دبیری ریاضی مرکز تربیت معلم شهید دکتر پاکنژاد یزد پذیرفته شد، هنوز چند هفته از ترم تحصیلی نگذشته بود که در تاریخ 1364/9/20 همراه سپاهیان یکصد هزار نفری حضرت مهدی (عج) همراه با جمعی از دانشجویان تربیت معلم در جبهه حضور یافت . در این ایام تحرکات دشمن بعثی در جزایر مجنون شدت یافته بود و گردان دانشجویی با صلابت حیدری به مقابله با آن تحرکات پرداخت به گونه ای که فرماندهی کل سپاه پاسداران با ارسال پیامی از همه دلاورمردان تشکرکرد.
پس از دفع پاتکهای دشمن در جزیره مجنون ، یدالله بهمراه دو تن ازدانشجویان از وقوع یک حمله مهم در نزدیکی های بصره مطلع می شود و خود را به گردان عملیاتی امام علی (ع) می رساند و همگام با آن دلاور مردان در عملیات والفجر 8 و فتح جزیره ام الرصاص شرکت می کند و در حین عملیات در تاریخ1364/11/21 به شهادت می رسد،
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله (ع) و علی الاروح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداٌ مابقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
با درود و سلام به پیشگاه ولی عصر ارواحنالمقدمه الفدا و با درود به تمامی شهیدان عرصه نبردحق علیه باطل از هابیل تا کربلای حسین و از کربلای حسین تا کربلاهای ایران و با درود به تمامی خانواده های محترم شهداء مجروحین ، مفقودین که با صبر کوه مانندشان پشت استکبار جهانی را به خاک آوردند و در صفحات تاریخ این جمله را رقم زدند که باطل هیچگاه برقرارنخواهد ماند.
پدر و مادر گرامی : سلام خود را به شما میرسانم . صحت شما را از خداوند مسالت دارم و امیدوارم که همیشه مورد تائید حق تعالی باشیدولی یک نکته را به شما بگویم و آن اینکه در این زمان به امام خمینی حبل خداچنگ زنید و از شما می خواهم که در سوگ من به عزا ننشینید بلکه برایم شادیکنید به مانند مجلس دامادیم و اگر چه در دوران زندگیم به شما زیاد ظلم کردم و حق شمارا اداننمودم ولی مادرجان و پدرجان ! مرا عفو کنید چون من قدرنشناس بودم . مادر: هیچگاه برایم گریه نکن چون در این مدت عمرم هیچگاه تحمل گریه ات را نداشتم و حال نیز چنین است .
پدرجان ! از تو می خواهم که در فقدان من خانواده را دلداری دهید چون فکر می کنم که مرا به دست آورده باشید و از دست نداده اید.
خواهر گرامیمم !را به تقوا و عفاف که همیشه داشتید وصیت می کنم و امیدوارم که حرف این حقیر را بپذیرید.
برادر بزرگوارم ! چند چیز درخواست می کنم که اگر موفق شدید و توانستیدبرای من انجام دهید . اول مقداری نماز قضا داشتم که متاسفانه نتوانستم بخوانم ، اگر برایتان زحمتی نبود فکر نمی کنم که بیشتر از یکسال باشد ، برایم این درخواست را انجام دهید و مقداری روزه قضا نیز که بیشتر از یکماه نمی باشد، داشتم که عمرم کفاف ندادکه قضا کنم ، اگر توانستید برایم بدهید اداکنند تا شاید روحم کمتر در عذاب باشد. ضمناٌ مقدار دو هزار تومان هم می دانم که خمس بدهکار بوده ام که امیدوارم آنها را هم از حسابی که داشتم بتوانید بپردازید . برای همه شما عاقبت به خیری را خواستارم ، چون دعایی بایاتر از این نمی یابم .
باز هم شما را به صبر سفارش میکنم و همینطور تمامی خویشان را سلام برسانیذ. حسین آقا، همه را با خانواده شان از طرف من سلام برسانید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
فرزند حقیر، یدالله احمدی 1364/10/15