شهدای دانشجو معلم

شهید علیار عابدینی

 

 

تاریخ تولد:1340

محل تولد: شهرکرد

تاریخ شهادت:64/11/10

محل شهادت:فاو

 

 

 

وصیت نامه شهید:

           روزها و شبها در کوچه و خیابان در هر کجا که تردد نمودم بوی خوش عطر آگین به مشامم می رسد این بوی دل انگیز مرا شیفته می کرد لحظه ای می گشتم تا او را بجویم و ببویم و گاهی بپا می خیزیدم تا این که با دیدگان گنهکارم ببینم ولی از قساوت دلم خبر نداشتم و در زبانم از ذکر صلوات چیزی نبود و هر چه می خواستم را پیدا نمایم که ( گل عشق را ببینم و بدانم که اسم آن چیست نتوانستم هر حرکتی که بود انجام می دارم ولی ای امان که چقدر انسان زیان کار است و آرزو و طمع او را در آغوش می گیرد از خدا خواستم که مرا آزاد کند گفتم پیش خود باید چه کنم و گرنه تابستان سپری می شود گل پر جوش عشق ناپیدا می گردد. درصدد تلاش برآمدم که ببینم آنان که در آغوش محبوب آرمیدند و در بوی صفا بخش عرق شدند چگونه رفتند دست هایم را به سوی الله بردم و خواستم که مرا راهنمایی کند از پا نشسته و دست و پا زدم ناگهان شنیدم که در زیر آسمان بوته گل در لابه لای دست افراد در حرکت است که روی یک پر آن نوشته است( شهادت ) و روی ساقه اش خواندم خمینی رهبر و در میان غنچه او یافتم که از زبان امام می گفتند ( جنگ حنگ تا پیروزی ) روزها حرکت می نمودم دنبالش تا قدم آخر او را در گلدان گلی می خوابانیدند تا زیاد گردد چند روزی نگذشته بود که گلهای فراوانی سر از خاک گلدان روئیده بودند دست بروی آن کشیدم لمس نمودم که تر و تازه است چشمانم را جلو بردم دیدم شبنم بر روی آن نشسته که مرا متحیر کرد تحقیق نمودم فهمیدم که از اشک چشم بی گناه گل است که مادر در هنگام لالایی گفتن روی آن گل نشسته است ولی روز به روز این بو مرا متحرک تر می کرد هر چه خواستم قدمی پیش روم اجازه نیافتمنیافتم از مادرم تا این که نخوابیدم که ای مادر صحرا پر از گل شده و من خار شدم لرزیدم و اعتنا نمودم حرکت کردم بسم الله گفت بعد از مدتها تلاش و بررسی برخوردم صفات و خصلتهای معشوق را شناختم دیدم دسته دسته از جلو من عبور می نمایند بررسی برخوردم صفات و خصلتهای معشوق را شناختم دیدم دسته دسته از جلو من عبور می نمایند خواهش کردم که مرا به نوکری قبول کنند آنها قبول نمودند که خصوع و خشوع مجتمع آنها بود گریان شدم که چقدر مظلومانه دست پا زدم که مظلومیت را بشناسم و بدانم خضوع در کدام قسمت و دسته این کاروانهاست خوب نظاره گر شدم آه کشیدم و سوختم شب و روز به خدا توسل جستم و ائمه اطهار تا این که جاده رفتن را پیدا نمودم در میان آن راه که رنگش قرمز بود حرکت کردم از آن آشنا بودن با قواصی بود باید تلاش می کردم تا آموزش این کار را ببینم ولی بدون ذکر نمی شد....

 

 

 

تصاویر به جامانده از شهید 


| شناسه مطلب: 140115

تعداد بازدید: | آخرین بازدید: