شهید حسن عباس زاده
تاریخ تولد: 1347
محل تولد: روستای لگران
تاریخ شهادت: 1366/07/14
محل شهادت: سردشت
زندگینامه شهید :
معلم شهید حسن عباسزاده در یکم خرداد ماه سال 1347 در روستای میرک از توابع مشگین شهر چشم به جهان گشود. وی فرزند سوم خانواده بود و 3 برادر و 7 خواهر داشت. پدر ایشان مرسل عباس زاده که شغل آزاد داشت. شهید در دامن پاک و مقدس مادری به نام سریه رضایی میرک رشد و پرورش نمود. که بعد از چند سال از شهادت شهید دار فانی را وداع گفت. و ما موفق شدیم با پدر بزرگوارشهید و دوست صمیمی شهید جناب آقای صمد مهدی اوغلی مصاحبه کنیم . حسن و خانواده اش تا 7 سالگی وی در روستا بودند. سپس به محله ششم بهمن مشگین شهر نقل مکان کردند.
شهید حسن عباس زاده تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ابتدایی ششم بهمن گذراند. وضعیت تحصیلی شهید در این دوره از مقطع تحصیلی اش خوب بود و تکالیف مدرسه اش را در یکی از اتاقهای خالی انجام می دادند رابطه شهید با کودکان روستا و هم کلاسیهایش خیلی خوب بود و با آنها به مهربانی رفتار می کرد.
تحصیلات راهنمایی را در مدرسه ایثارگران مشکین شهر گذراند طی نمود و پس از پایان این دوره، در تربیت معلم آیت الله مشکینی(ره) ثبت نام نمود.
اخلاق شهید به قدری خوب و پسندیده بود که خویشاوندان و همسایگان شهید را الگوی خود قرار داده بودند. ایشان بیش از همه به مادرش احترام می گذاشت و بیش از همه او را دوست می داشت. شهید بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بیشتر اوقات خود را در پایگاه های مقاومت شهر سپری می کردند.
و بالاخره در مورخه 66/04/05 به منطقه سردشت اعزام شد و بعنوان امدادگر و بهیار ایفای نقش می نمود.
وی در مورخه 66/07/14 با اصابت ترکش جان به جان آفرین تسلیم نمود. پیکر مطهر معلم شهید در گلزارشهدای مشگین شهر طی مراسمی باشکوه تشییع و تدفین شد.
وصیت نامه شهید :
شهید حسن عباسزاده در وصیت نامه افراد خانواده اش را بیشتر با حقانیت نظام اسلامی آشنا میسازد و توصیه می کند: «برادران و خواهران من در حفظ شعائر اسلامی کوشا باشند و به نماز اهمیت دهند و پشتیبان رهبری و ولایت فقیه باشند وفریب ظواهر دنیا را نخورند و تجمل گرایی وعشرت طلبی نکنند و در مجالس ختم و یادبود او قران زیاد تلاوت گردد.»
یا الله رزمندگان اسلام را پیروز و مسئولین را هر چه بیشتر به یکدیگر مهربان و آنها را به اتحاد قرار داده چون پیروزی در قبال وحدت پیدا می شود. خداوندا ملت ما را متحد ساز.
ای دوستان و آشنایان رفاه در قبال پول پیدا میشود ولی خوشبختی نه!
هدفتان الله، کتابتان قرآن و رهبرتان خمینی!
دوش چشم ز فراق توبه خون تر میشد آه من بی مـه رویت به فلک تـر می شد
اشک می آمد و میشست ز پیش نظرم هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد
قدر وصـل تو دل افروز نـکو می دانست اگر آن دولت اش این بـار میسر می شد
