شهدای دانشجو معلم

شهید رمضان کهنوجی

نام پدر: حسین                                  

محل تولد: شهربابک

مدرک تحصیلی: فوق دیپلم               

رشته تحصیلی: آموزش ابتدایی

تاریخ تولد: ۱۳۴۶                              

تاریخ شهادت: 1364/11/22

نام عملیات والفجر ۸                         

محل شهادت: فاو

علت شهادت: اصابت ترکش               

مزار شهید: پا قلعه - شهربابک

مرکز تربیت معلم شهید بهشتی  رفسنجان

 

 

 

زندگینامه شهید:

     شهید سال ۱۳۴۶ در روستای کهنوج از توابع پاقلعه شهرستان شهریاری در خانواده ای مذهبی و متعهد متولد شد. پدرش کشاورز و دامپرور و مادرش خانه دار بود. دوران ابتدایی را در مدرسه همان روستا در سال تحصیلی ۵۷ - ۵۶ به پایان رسانید و دوره راهنمایی را در روستای پاقلعه گذراند. سالهای اول و دوم متوسطه را در روستای مرجو سال سوم را دبیرستان دکتر شریعتی شهرستان رفسنجان طی نمود. سپس برای ادامه تحصیل و رسیدن به شغل مورد علاقه خود وارد « مرکز تربیت معلم شهید بهشتیرفسنجان» شد. اما از همان ابتدا یعنی مهرماه ۶۴ روانه جبهه های نور علیه ظلمت گردید. شهید کهنوجی نماز شب را فراموش نمی کرد. شجاعت بی نظیری داشت. با قرآن مأنوس بود و الگوی زندگی اش را ائمه اطهار قرار داده بود. وی همیشه ساده می پوشید و می گفت «لباس باید تمیز باشد، اگر کهنه بود اشکالی ندارد» فرمانده گردان در بیان خاطره ای از شهید می گفت او را از کودکی می شناختم و با هم دوست بودیم. شهید کهنوجی بسیار درسخوان بود. روزی از او پرسیدم چه وقت درس می خوانی. گفت هر وقت سردم بشود. وقتی علت را جویا شدم فهمیدم در شبهای سرد زمستان بدون بالاپوش می خوابد تا در اثر سردی هوا زودتر از خواب بیدار شود. وی پس از گذراندن دوره آموزش رزمی- آبی، برای چندمین بار روانه منطقه جنگی شد و در آنجا به گردان ویژه پیوست. شهید کهنوجی قبل از عملیات در منطقه خسروآباد و در کنار نهرعلی در یک خانه مخروبه غسل شهادت کرد و موقع وداع با همرزمانش به فرمانده گفت که من امروز شهید می شوم و سپس وی با قایق به خط دشمن حمله برد. پس از نفوذ دشمن به خط اول، با اصرار، داوطلب نبرد در خط مقدم شد که در همانجا در اثر ترکش نارنجک دشمن که به سر و سینه او اصابت کرد به شهادت رسید.

 

 

  • وصیت نامه شهید:

       به نام ا... و به نام بهترین قانونگذار هستی سلام برتو ای حسین(ع) قافله سالار لب تشنه عاشورا. سلام بر مهدی صاحب الزمان و سلام بر نایب برحقش پیر جماران، خمینی کبیر. حسین جان اگر لیاقت و سعادت آنرا نداشتم که در آن صحرای گرم و سوزان کربلا در رکاب تو رزمی و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» تو لبیک گویم اینک این برهه از زمان به یکی از سلاله پاک خاندان عصمت و طهارت، ابراهیم قرن، امام امت، اقتدا کرده و به پیشوایی این فرزند زهرا به یاری برخاسته و تا « قاتلوهم حتی لاتکون فتنه »، این قیام ادامه خواهد داشت... بار خدایا، حقیر هر چه فکر می کنم چیزی عزیزتر از جان خودم نمی بینم وای خدا با کمال میل راضی هستم که این جان نالایق خودم را در راه خدا و به خاطر تو انفاق می کنم. ... ای برادرانم امیدوارم که همانطور که تا به حال به قرآن و اسلام اهمیت میدادید از قرآن فاصله نگیرید. و اما ای خواهرانم از شما می خواهم همانطور که تا زمان زنده بودنم واقعا زینب گونه عمل می کردید بعد از شهادت من هم زینب گونه عمل کنید و به عبادت و حجاب خود اهمیت بدهید که خیلی مهم است. وای پدر و مادر بزرگوارم از شما می خواهم به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و عفو کنید ... وای مادرم... زمانی که به یاری خداوند راه کربلا باز شد عکس فرزندت را بر سر قبر حسین ببر و بگو ای حسین فرزندم می خواست که به زیارتت بیاید اما موفق نشد.